ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
ملورینملورین، تا این لحظه: 8 ماه و 22 روز سن داره

*مادرانه*حس مادرنوشتنش سخت است!*

مسافرت

تعطیلات نوروز دختر گلم امسال نوروز در اصل سومین مسافرتت بود . اولین بار رفتیم قم،دومین بار رفتیم شیراز وقشم، سومین بار هم که ایام عیدنوروزرفتیم ماسوله، کیاشهر،رامسر ونوشهر شهرهای شمال رو گشتیم .این مسافرت روباخاله مریم بودیم وخاله پریسا هم اومد.توی راه دخمل خوبی بودی اما هرجا ترافیک بود بی قراری می کردی. همش میخواستی دست به دنده ماشین بزنی .جالب اینکه اولین بار بود که همش میخواستی بری پشت فرمون بغل بابا.مسافرت خوبی بود من که اصلا دلم نمی خواست برگردیم اما به هر حال بابا باید می رفت سرکار.سیزده به در هم همه گی رفتیم سد لتیان تو لواسون.مامان بزرگ غذا درست کرده بود خیلی خوب بود شماهم کلی دوست داشتی.اونجا خانواده ها یی که بودن ...
20 فروردين 1392

لالایی

بخواب آروم تو آغوشم، نکن هرگز فراموشم بخواب آروم کنار من، تو پاییز و بهار من لالا لالا تو مثل ماه، بخواب که شب شده کوتاه لالا لالا گل گندم، نشی تو بی قراری گم لالا لالا گل مریم، چشات رو هم میره کم کم لالا لالا گل یاسم، ازت میخونه احساسم لالا لالا گل پونه، عزیزنم رفته از خونه لالا لالا گل زردم، ببین بی تو پر از دردم بخواب آروم تو آغوشم، نکن هرگز فراموشم بخواب آروم کنار من، تو پاییز و بهار من لالا لالا گل پونه، عزیزنم رفته از خونه لالا لالا گل زردم، ببین بی تو پر از دردم ...
1 فروردين 1392

برای دختر نازمون

قاصدک رقص کنان چرخ زنان عشوه کنان باگذر از رنگهای زردو بی جان خزان وپس طی شدن آن سفر سخت وکران خبری خوش زفراسوی زمین آورده است  خبری خوش زفراسوی زمان  خبری کو جان ببخشیده به جهان همه جافرش شده با یک بغل سنبل و یاس وریحان دایه مهد نبات چارقدی از گل و لاله به سرش کرده وخندان به تماشای خدا آمده وباز گل میخک بادوصد عشوه وناز چشم بگشوده به روی درودشت می کند رقص به همراه نسیم به ،همکامی ساز چون صدای باد میپیچدمیان دشت گل سازوآوازخداوندجمیل وطناز تک درخت تنها  جامه سبز به تن کرده ودربستری از پولک وتور سبزه خفته آرام وشکیل ...
30 اسفند 1391

یک روزپرماجرا

    سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام به خوشگلترین دخملی دنیا   ادامه در   دیروز جمعه بودومن وشما به اتفاق خاله مناوپریسا تصمیم گرفتیم بریم آرایشگاه تا یکم خوشگل مشگل کنیم. بابامهران جون هم با بابا بزرگه صبح خیلی زود رفته بودن وانا چندتانهال گردو بکارن . ماهم ساعت12:30رفتیم آرایشگاه( سواربربرفین) هرکسی اونجا شمارودید عاشقت می شد. خاله مناشمارونگه داشت تا من به کارام برسم . بابا زنگ زدکه برگشته ،منم ازش خاستم که بیادشماروببره تایکمی گردش کنی .بعداز مدتی دیدم که خاله منا ه م با موبایلش صحبت کردو گفت که گشنشه ومیاد پیش شماکه برین ویه چیزی بخوره، م...
26 اسفند 1391

آشپزی کودک

طرز تهیه سوپ برای کودک مواد لازم:  ماهیچه گوسفند بدون چربی=به اندازه یک تخم مرغ  عدس=1 قاشق چایخوری  برنج=1 قاشق چایخوری  سیب زمینی=1 عدد خیلی کوچک  هویج=نصف یک هویج متوسط  طرز تهیه:  ابتدا ماهیچه را شسته و میگذارید نیم پز شود و بعد از آن عدس،برنج،هویج (پوست بگیرید) و سیب زمینی (پوست بگیرید) همگی را شسته و به ماهیچه اضافه میکنیم و وقتی همگی کاملا پخت،داخل مخلوط کن ریخته و مخلوط میکنیم.  امیدوارم که کوچولوهای عزیز خوششون بیاد.  چند نکته مهم در تهيه سوپ براي کودک :  1- هر سه روز يک بار يک نوع سبزي به سوپ اضافه کنيد مانند جعفري ، گشنيز ، لوبيا سبز ،کدوسبز،کرفس ،هويج، گوجه فرنگي ، سيب زميني ...
21 اسفند 1391

مقوی و مغذی کردن غذای کودک

منظوراز مقوی و مغذی کردن غذای کودک اضافه کردن برخی از مواد غذایی به غذای کودک است که بتوان بویژه در مواقعی که کودک دچار تاخیر رشد شده است  . انرژی و مواد مغذی بیشتری مانند پروتئین انواع ویتامین ( مانند ویتامین آ و سی و ..) و انواع ملاح ( مانند کلسیم آهن روی و ...) را به کودک برساند.  اضافه کردن موادی که فقط انرژی غذای کودک را بیشتر می کند ( مقوی کردن ) اضافه کردن موادی مانند شکر و روغن فقط انرژی دریافتی کودک را افزایش می دهد و در واقع به جز انرژی مواد مغذی دیگری در چربی ها و شکر وجود ندارد    اضافه کردن شکر به غذای کودک باعث می شود ذائقه کودک به طعم شیرین عادت کند و در نتیجه کودک تا سنین بزرگسالی به غذاهای شیرین علاقه...
20 اسفند 1391

توجه امان از این دخمل شیطون توجه

وای وای وایییییییییییییییییییییییی       وای ازدست تو دخمل که اینقدر شیطون بلا شدی .اصلا آروم نداری. همش می خوای مامانی پیشت بشینه یا بغلت کنه . آخههههههههههه پس کی به کارام برسم آشپزی نظافت خونه تکونی عید         البته فکرکنم شما درآشپزی از من ماهرتر شده باشی ،آخه حتی موقع آشپزی هم در بغلمی،از روزاول تولدت همین جوری بودی تا تو آغوشم بودی آروم بودی.منم باکمال میل بغلت می کردم و برات لالایی می خوندم.  همش قل میخوری این ور اون ور، چندروزپیش زیرمبل پیدات کردم. تا ازجلوت رد میشم جیغ میزنی که چرا پیشت نیستم.این چندروزهمش بغلم بودی. نمیدون...
20 اسفند 1391